نوشته شده در تاریخ دو شنبه 17 مهر 1391
برچسب ها: ازدواج شهید جواد عنایتی
توسط
علی جعفری
برچسب ها: ازدواج شهید جواد عنایتی
پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار
|
|
قصه ازدواج
خواهراش دوره اش کردن و گیر سه پیچ دادن که باید دیگه ازدواج کنی.یکیشون گفت: ببین جواد! امروز دست ازسرت برنمیداریم باید تکلیف مارو روشن کنی .اینقدر اینجا میشینیم تا اسم یکی رو بیاری تا ما بریم برات خواستگاری . خواهر کوچیکه با یه لبخند رو کرد به بقیه و گفت: شاید داداش خجالت میکشه ...اینو گفت و صورتشو چرخوند به سمت جواد و ادامه داد: خب این که مشکلی نیست داداش جون (...همینطور که یه کاغذو خودکار به سمت برادرش دراز میکردگفت : اصلا بیا اسمشو بنویس تا بدونیم این دختر خوشبخت کیه ؟ جواد که تاحالا چیزی نگفته بود رد نگاهش رو از چشمای تمام خواهراش عبور داد و کاغذ وخودکار رو گرفت و چند لحظه بعد برگردوند به سمت خواهراش... خواهرها که دیگه بی طاقت شده بودن سریع کاغذ رو گرفتن و اون خوندن ... " مزد جهاد ،شهادت است..." . . . شادی روح شهید جواد عنایتی صلوات
![]() By Ashoora.ir & Blog Skin | ![]() ![]() شامگاه بهمن گرم و سرد 57 در روستای پرُنگین از توابع سلطانیه زنجان به دنیا اومدم دوسالم بود که به کرج مهاجرت کردیم و از اون وقت تاحالا پلاک 14 برای من آلبومی از تلخ و شیرین های سه دهه از عمرم رو درخودش جاداده پلاک 14برای من معانی زیادی داره از انتظار گرفته تا یاد گرفتن اینکه روی پای خودم بایستم و جز مقابل خدا سرتعظیم پیش کسی فرود نیارم... پست الکترونیک پروفایل مدیر وبلاگ ![]() »
مهر 1392 »
تير 1392 »
دی 1391 »
آذر 1391 »
مهر 1391 »
تير 1391 »
تير 1390 »
دی 1389 »
آذر 1389
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() »
سنگرساز
![]()
![]() ![]() ![]() |